تقدیم به محضر صاحب الزمان (عج)
لطف او
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز که سلیمان گل از باد هوا آمد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد
مردمی کرد و کرم بخت خدا داد به من کان بت سنگدل از راه وفا باز آمد
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح داغ دل بود، به امیّد دوا باز آمد
چشم من از پی این قافله بس آه کشید تا به گوش دلم آواز درا باز آمد
گرچه حافظ دررنجش زد و پیمان بشکست لطف او بین که به صلح از در ما باز آمد
گفت پیغمبر که از این روزگار گرنماند غیر روزی برقرار
حق درازا می کند آن روز را تا بیارد مهدی فیروز را